حرفهای مانده در دل

خواستگاه من

حرفهای مانده در دل

خواستگاه من

مثل دَم کتری

میجوشی ، قل میخوری بخار که شدی از کنج رخوتت میفتی بیرون تازه اون موقعست که میفهمی دنیا چقدر بزرگه ، خوش به حال ته جوشهای اهک گرفته کتری حتما احساس امنیت بیشتری میکنن لابد